ارائه مدلی از رابطه فرهنگ ‌سازمانی و موفقیت در پیاده‌سازی مدیریت دانش با (ISM) و نقشه‌های شناختی فازی(FCM)

مدیریت دانش کاربرد منظم و هدف‌مدار دارایی‌های محسوس و غیر محسوس سازمان (دانش کارکنان) در جهت کنترل و هدایت منابع سازمان هست، به‌گونه‌ای که مسیر ایجاد ارزش و دانش جدید در سازمان را بهبود بخشد. در عصر دانش‌محوری، تمایل سازمان‌ها به بهره‌گیری از شیوه مدیریت دانش بیشتر شده است، بنابراین چگونگی طراحی و به‌کارگیری سیستم مدیریت دانش موفق، ضروری می‌باشد. پیاده‌سازی مدیریت دانش در سازمان‌ها همواره با مشکلاتی همراه است. بنابراین شناسایی عواملی که بتوانند در پیاده‌سازی و اجرای موفق مدیریت دانش در سازمان موثر باشند و همچنین ارزیابی برخورداری سازمان از این عوامل بسیار حائز اهمیت است. چراکه با انجام موارد بالا از اتلاف زمان، انرژی و هزینه در سازمان جلوگیری می‌شود.تحقیق حاضر به‌منظور شناسایی و ارائه مدلی از عوامل کلیدی موفقیت در پیاده‌سازی مدیریت دانش در شرکت برق منطقه‌ای یزد صورت گرفته است. در این پژوهش پس از بررسی مطالعات پیشین، 20 عامل کلیدی از ویژگی‌های فرهنگ‌سازمانی ازنظر خبرگان دانشگاهی و سازمان موردمطالعه، مورد تائید قرار گرفت و با ترکیب روش‌های کیفی و کمی ضمن به‌کارگیری روشی نو در ارائه مدل، مدلی برای پیاده‌سازی موفق مدیریت دانش تدوین شد. برای این منظور تعداد 7 پرسشنامه ISM در میان خبرگان دانشگاهی و شرکت برق منطقه‌ای یزد توزیع شد. که بر اساس نظرات آن‌ها و با استفاده از تحلیل MICMAC، عوامل مستقل که دارای بیشترین قدرت نفوذ و کمترین قدرت وابستگی بوده، انتخاب شد و جهت ارائه مدل از تکنیک FCM برای تدوین پرسشنامه نقشه شناختی فازی مورد استفاده قرار گرفت. درنهایت تعداد 42 پرسشنامه در اختیار کارکنان متخصص در این زمینه از شرکت برق منطقه‌ای یزد قرار گرفت و نتایج به‌دست‌آمده به‌عنوان ورودی نرم‌افزار FCMapper مورداستفاده قرار گرفت. با تحلیل داده‌های به‌دست‌آمده از نرم‌افزار FCMapper روابط میان عوامل بدست آمد و جهت ترسیم مدل از نرم‌افزارPajek استفاده گردید. بر اساس مدل به‌دست‌آمده، مهم‌ترین عوامل دستیابی از رابطه فرهنگ‌سازمانی به جهت موفقیت در پیاده‌سازی مدیریت دانش رسالت، توجه به نتیجه(بازده‌ای گرایی) و نظام تشویق می‌باشد.

رشته: مدیریت - مدیریت صنعتی ـ تولید

دانشگاه یزد، دانشکده مدیریت و حسابداری

ارائه مدل خودارزیابی بر اساس مدل EFQM با رویکرد ترکیبی نقشه شناختی فازی و مدل‌سازی معادلات ساختاری

در دنیای رقابتی امروز برخورداری از نظام خودارزیابی مناسب، یک مزیت رقابتی و ضامن بقاء و موفقیت هر سازمانی می‌باشد. به همین دلیل مد‌‌ل‌های مختلفی همچون، مدل تعالی EFQM جهت خودارزیابی گسترش یافته‌اند، اما پیچیدگی و پویایی روزافزون محیط، مد‌‌ل‌های خودارزیابی ایستا را بر نمی‌تابد، بنابراین مدل تعالی EFQM زمانی می‌تواند سازمان‌های امروزی را در امر مهم خودارزیابی یاری رساند که وضعیت و چگونگی برهم‌کنش میان توانمندسازها و نتایج آن قابل تحلیل باشد. درحالی که اغلب پژوهش‌ها در این حوزه بر بررسی تأثیر معیارهای مدل EFQM به صورت روابط علی یک‌طرفه (توانمندسازها بر نتایج) تمرکز دارند، این پژوهش درصدد یافتن و تحلیل و بررسی حلقه‌های بازخوردی (توانمندسازها بر نتایج و نتایج بر توانمندسازها) با توجه به تأکید مدل EFQM بر وجود بازخورد، می‌باشد. بدین منظور ابتدا اهم روابط موجود و شدت آن‌ها به‌وسیله تکنیک نقشه شناختی فازی و با بهره‌مندی از ذهن هفت خبره آشنا به مسئله، تعیین و در ادامه اعتبار کمی مدل با استفاده از مدل‌سازی معادلات ساختاری تأیید شده است و آزمون فرضیات مدل منجر به تأیید 21 رابطه شد و تنها یک رابطه رد شد، با حذف این یک رابطه ماتریس مجاورت اصلاح شده وارد نرم‌افزار FCMapper شد و مدلی پویا برای خودارزیابی ارائه گردید. شاخص‌های تأثیرپذیری و تأثیرگذاری و مرکزیت و به دنبال آن سناریوهای منتخب تعیین شدند و معرفی عامل کارکنان به‌عنوان پراهمیت‌ترین عامل و تأثیر شدید فرآیندها، محصولات و خدمات بر نتایج مشتریان و رهبری بر استراتژی از نتایج قابل توجه در این پژوهش می‌باشد و ارائه سناریوهای منتخب از یافته‌های پژوهش حاضر می‌باشد.

رشته: مدیریت - مدیریت صنعتی ـ تحقیق در عملیات

دانشگاه یزد، پردیس علوم انسانی و اجتماعی - دانشکده اقتصاد، مدیریت و حسابداری

ارائه الگویی جهت موفقیت مدیریت دانش در زنجیره تامین با استفاده از روش نقشه شناختی فازی و دیمتل

در سازمان‌های تولیدی و صنعتی کشورهای پیشرو، موازنه میان دانش و سایر منابع، به نفع دانش تغییر یافته است؛ به‌ گونه‌ ای که دانش به عاملی تعیین‌ کننده در زندگی تولیدی و صنعتی کار و سرمایه تبدیل‌ شده است. مدیریت دانش، یکی از مهمترین منابع رقابتی برای هر سازمان محسوب می شود، به نحوی که بسیاری معتقدند که شرکت هایی که بتوانند هرچه سریعتر دانش را کسب و به مرحله کاربردی برسانند در یک بـازار رقـابتی، مـوفق تر خواهنـد بـود. از طرفی دیگر، رقابت بین شرکتی اهمیت خـود را از دسـت داده اسـت و رقابـت بـین زنجیره های تامین جهت ارائه حداکثر ارزش به مشـتری، مـورد تاکیـد قـرار گرفتـه است. بنابراین، این تحقیق به دنبال ارائه الگویی جهت موفقیت مدیریت دانش در زنجیره تأمین شرکت قیام نخ می باشد. در این پژوهش ابتدا 25 شاخص برای موفقیت مدیریت دانش در زنجیره تامین در نظر گرفته شد سپس از از دلفی فازی استفاده کردیم در نهایت با جرح و تعدیل 13 شاخص برای موفقیت مدیریت دانش در زنجیره تامین در نظر گرفته شد. سپس از تکنیک دیمتل فازی جهت روابط و اثرگذاری شاخص ها استفاده کردیم. از آنجا که دیمتل فازی صرفا به روابط و اثرگذاری شاخص‌ها می‌پردازد از نقشه شناختی فازی جهت ارائه مدل و رتبه بندی شاخص‌ها استفاده کردیم. نتایج به دست آمده نشان داد شاخص حمایت مدیران میانی و مدیریت ارشد به عنوان تاثیر گذارترین شاخص و استخراج دانش مشتری به عنوان تاثیرپذیرترین شاخص برای مدیریت دانش در زنجیره تامین می‌باشد.در پایان پژوهش نیز با توجه به نتایج حاصل، پیشنهاد‌هایی جهت کسب نتیجه بهتر از پیاده‌سازی پژوهش، ارائه می‌شود.

رشته: مدیریت - مدیریت صنعتی ـ تحقیق در عملیات

دانشگاه یزد، پردیس علوم انسانی و اجتماعی - دانشکده اقتصاد، مدیریت و حسابداری